روزي از روزها

پيشداوري و قضاوت عجولانه
يك روزي شخصي تشخيص ميده كه گوشهاي همسرش سنگين شده و از لحاظ
شنوايي كم شده"از طرفي
بگويم كه گوشهايت سنگين است.كه ناراحت نشود" بهر حال تصميم ميگيرد كه
سمعكي براي همسر خود بخرد "اما قبل از خريد" باخودش ميگويد بهتر است
من بطريقي به او بفهمانم كه گوشهايش سنگين است "و بعدا براي خريدسمعك
به بازار بروم" روزي از روزها كه همسرش در آشپزخانه مشغول آشپزي بوده
از پشت سرش وارد آشپزخانه ميشود و ميگويد:آيا ناهار آماده هست؟
براي اولين بار و دومين بار و سومين بار و...بهر حال سرش راكنارگوش همسرش
ميبرد وخيلي بلند داد ميزند كه:آيا ناهار اماده هست؟؟؟همسرش به او ميگويد:
ببين"تو براي هفتمين بار همين را گفتي و من نيز هر باربه تو جواب دادم:آري آماده
هست"آن مرد سكوت كرد و برگشت بطرف سالن پذيرايي وقتي با خود خلوت
كرد گفت خدايا منو ببخش كه كه خيال ميكردم گوشهاي همسرم سنگين است"
اما مثل اينكه اين خود من هستم كه نياز به سمعك دارم" حال آيا بهتر نيست قبل
از اينكه به عيب ديگران توجه داشته باشيم خود را از داشتن عيوب درمان كنيم؟
سپاس
یا من اسمه دواء و ذکره شفاء ...
يَا عُدَّتِي عِنْدَ شِدَّتِي يَا رَجَائِي عِنْدَ مُصِيبَتِي يَا مُونِسِي عِنْدَ وَحْشَتِي يَا صَاحِبِي عِنْدَ غُرْبَتِي يَا وَلِيِّي عِنْدَ نِعْمَتِي يَا غِيَاثِي عِنْدَ كُرْبَتِي يَا دَلِيلِي عِنْدَ حَيْرَتِي يَا غَنَائِي عِنْدَ افْتِقَارِي يَا مَلْجَئِي عِنْدَ ضْطِرَارِي يَا مُعِينِي عِنْدَ مَفْزَعِي
اى ذخیره هنگام سختى من اى امید من در برابر پیش آمدهاى ناگوار اى همدم من هنگام ترس و وحشت اى رفیق من در غربتم اى صاحب اختیار من در نعمتم اى فریادرس من در غم و اندوه اى دلیل و راهنمایم هنگام سرگردانى اى توانگرى من هنگام ندارى اى پناه من هنگام درماندگى اى کمک کارم در بیچارگى و پریشانى
پروردگارم چگونه میتوانم شکرگزار محبت بی دریغت باشم؟
چگونه تو را سپاس گویم که لایق عظمت کبریاییت باشد؟
امروز باز تو مرا در لطف و کرامت خویش غرق کردی و من نا توان از شکر!
خدایا شاکرم که دلهره هایم را به آرامش،ترسم را به امید،
غمم را به شادی،سکوتم را به فریاد،بدل کردی.
خدایا سپاس از اجری که در ازای صبرم دادی.
سپاس از این همه لطف بی منت تو.
ای لنگر تسکين!
ای تکانهای دل!
ای آرامش ساحل!
با توام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طيف های آفتابی!
ای کبود ارغوانی!
ای بنفشابی!
با توام ای شور، ای دلشوره شيرين!
با توام
ای شادی غمگين!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی دانم!
هر چه هستی باش!
ای کاش...
نه، جز اينم آرزويی نيست
هر چه هستی باش!
اما باش!
از مسلماني خود لاف زنی با هنری
از مسلماني خود لاف زنی با هنری؟
تو از همسايه بيمار خودت بي خبری
فكر و ذكرت شده دنيا و زر أندوزي ها
پس كجا ؟ كي" زمسلماني خود بهره بری ؟
تو مسلمانی و غفلت زده از منطق دين
پس چرا از غم و اندوه يتيمان گذری ؟
آمده دوره ي آن تا به خود آيی پس از اين
كه عميقا به تماميت دينت" نگری
تو اگر غصه و غم دور نمايیی ز كسي
به فرامين مسلماني خود مفتخری
همه دينت شده سجاده و تسبيح و ريا
به جز اين فكر دگر نيست "چرا در نظرت ؟
شده همنوع تو آواره و غمگين"هيهات
فكر همدري از او نيز نيايد به سرت ؟
با همه درد و گرفتاري همنوعانت
كاري از دست نيايد به جز اين اشك ترت
من قایق آواره ی دریای تو هستم...
پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست
يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست
من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست
بــاغ از تو، ادامه ی بهــارش با من
آوای زلال صد هزارش با من
شبهای قشنگ دوستت دارم را
یکبار بگو هزار بارش با من
روح سحری ، ناز دمیدن داری
مثل غزلی تازه ، شنیدن داری
ای قصه ی روزهای من بودم و تو
آنقدر ندیدمت که دیدن داری
لبهای تو سوره سوره تفسیر خداست
چشمان تو بی ریا تر از آینه هاست
ای سبز ترین سبزترین سبزترین
سیمای تو سین هشتم سفره ی ماست
(ایرج زبردست)
رایت سی دی بیش از اندازه معمول در برنامه Nero
شاید تا به حال با سیدیهایی مواجه شده باشید که بیش از اندازه معمول (بیش از 700 مگابایت) اطلاعات در آن ریخته شده باشد در این ترفند قصد داریم چگونگی انجام این کار را به شما آموزش دهیم:
ره چنان رو كه رهروان رفتند
عميقترينش: عشقه"بر او ارج بگذار....
روشنترينش : اميده" پس اميدوار باش...
ضعيفترينش: حسرته" نخور...
سمي ترينش" : غروره" بشكنش..
لطيف ترينش : لبخنده " حفظش كن كه با يك جمله از دستش ندي...
صميمي ترينش : دوسته" فراموشش نكن...
كثيف ترينش : حسادته " مثل بيماري طاعون ازش فرار كن...
راستي ميدونين كه هيچكسي از اين دنيا راضي نيست؟ و اين رو هم ميدونين كه
كسي هم راضي نميشه دل از همين دنيا بكنه؟
شاد باشيد...........
مصرف لیموشیرین برای درمان سرگیجه...
مركبات و از جمله ليموشيرين، سرگيجه را بر طرف ميكند
حجم زيادي از ليمو شيرين را آب تشكيل ميدهد و به همين دليل اين ميوه خاصيت ادرار آور
و همين طور ملين دارد.
خواص تغذيه اي:
-غني از عناصر قليايي است.
- ليمو حاوي مقدار زيادي اسيدسيتريك و ويتامين C مي باشد.
- مقدار زيادي فسفر، منيزيم، پتاسيم، سديم و كلسيم دارد.
- حالت تازه كنندگي داشته و در صورتي كه در چاي ريخته شود، طعم مطبوعي پيدا مي كند.
تاثير در سلامتي:
- عامل ضدعفوني كننده بدن است و به طور طبيعي از تخمير در معده جلوگيري مي كند.
- ليمو يك ماده شديدا قليايي است.
- مصرف ليموشيرين در آنفلوانزا و افرادي كه دچار تب ناشي از بيماري شده اند، توصيه مي شود. چرا كه اين ميوه خاصيت سم زدايي داخل بدن را از خود نشان داده است.
-ليمو باعث حفظ كلسيم بدن مي شود.
- مصرف ليمو در زمان زكام و گلودرد بسيار موثر است.
- در طب سنتي از ليمو شيرين به عنوان ميوهاي خنك كننده ياد ميكنند كه براي رفع التهاب و عطش بيماران تبدار توصيه ميشود.
این تصویر رو هم ببینید تا خنده به چهره زیبای شما بیاد.
خودکشی یه سبک لیمو
داستان کوتاه...
خدا هست...
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند.
وقتی به موضوع « خدا » رسیدند.
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد. نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
به محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده. ظاهرش کثیف و ژولیده بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.

در این بازار بی مهری به دیدار توشادم تو شادم کن که سوز غم برآمد از نهادم
تو می گفتی صدایم کن به سوز سینه هر شب صدایت میزنم اما رسی آیا به دادم
کمک کن تا ابد تنها به تو عاشق بمانم به کوی عاشقی شعر خوش ماندن بخوانم
********************
اگر روزي رسد دستم به دامانت كنم جان را به قربانت
ولي بي لطف و احسانت چگونه...
شوم ناخوانده مهمانت چگونه..؟؟