دلشکستگان مظلوم
راستی تا به حال فکر کردید چرا مامان باباها اینقدر برامون عزیز هستند؟
آیا فکر میکنی این کشش فقط بخاطر همخونی و ژنتیک هستش؟
و یا اینکه تُن صدامون یا شکل و شمایلمون باهاشون شبیه و یا خُلق خوی
ما با اونها یکی هست"اما تا جاییکه من میدونم اکثر ماها بخاطر این واسشون
ارزش قائل میشم که: اونها وقتشون رو سلامتیشون رو جوونیشون رو"به همراه
رویاهای دوران جوانیشون جمع بندی کردند و زمانیکه تبدیل به آرزو شد همه رو
یکجا برامون صرف کردند"اره تنها همین دلیل قانع کننده میتونه ما رو وادار کنه تا
امروز براشون ارج قائل بشیم" لقمه غذا رو از دهان خودشون میزدند و
دو دستی و بدون منت تقدیم ما میکردند تازه بیشتر لذت میبردند که ما داریم
نوش جون میکنیم آیا غیر از اینه؟ جدا یه کمی بیشتر در این مورد فکر کنیم آیا فقط
نژاد پرستی سبب میشه که دوسشون داشته باشیم؟سوالم اینجاست: دقیقا
همین مهر و محبت و عاطفه رو بابای همسایه مون نیز واسه بچه هاشون صرف
کرده پس چرا اون بابا رو مثل بابای خودمون دوسش نداریم که اگه بگیم اره
داریم دروغ میگیم "این نقطه چینها جای خالی هستش اگه دلیل دیگه ای
داره و من نمیدونم شما دوستان پر کنید..................................
......................................
شاید سوال پیش بیاد که اره"بابای همسایه مون لطف و محبت و خوبی
کرده اما واسه بچه های خودش کرده نه برای ما"امیدوارم دلیل قانع کننده
تری بیارید تا من هم بخاطر اَدله قویتون این پست رو حذف کنم و عذر خواهی.."
حالا اگه باباتون به اندازه بابای همسایه "توان جانی داشته علاوه بر محبت کردن
بشما به بچه های همسایه نیز محبت میکرده آیا شما این اجازه رو داشتید
بگید پدر جان اون محبت کردناتون سهم ماست نه واسه بچه همسایه مون و
شایدم به باباتون ببالید و بگید به به چی بابای دست و دل بازی داریم"پس
تا اینجا نتیجه میگیریم ارج و قرب باباهامون بیشتر بخاطر از خود گذشتگیشون
نسبت به ماها بوده که همیشه خودمون رو بدهکارشون میدونیم درسته؟
شایدم بعضیها بخاطر عدم دانش مخصوصا در این مورد از عواقب بی حرمتی
میترسن که بچه هاشون جبران کنه با پدر مادراشون خوبی میکنند و از
تقدیر میترسند که در این یک مورد باید عرض کنم:
قومی به جد و جهد گرفتند زلف یار" قومی دگر حواله به تقدیر میکنند"
و شایدم بخاطر خود شیرینی نا خواسته که دیگران به به و چه چه کنند
باهاشون با خوشرویی تا میکنن مثلا فلانی بگه: به به این میگن پسر مودب"
ببین چقدر برای باباش حرمت قائله؟تا اینجا مشخص شد بخاطر ایثار کردن
باباهامون نسبت بخود ما چون فرزند خودشون بودیم و یجورهایی وظیفه شون
بوده" براشون حرمت قائل میشیم"و این روال رو تابلو کردیم تو خونه
اسمش رو گذاشتیم : الگوی تربیتی درست..و اگه پا از این فراتر گذاشتی
اونوقت میشی بچه بی ادب و قدر نشناس....
اگر بگیم فلان شخص هم داره برامون زحمت میکشه مثل یک رفتگر چرا
باندازه بابامون حرمت قائل نمیشیم؟ لابد میگیم داره حقوقش رو میگیره .
امثال این شغلها زیادند..خب بحث اصلی این پست اینجاست:آیا تابحال تو عالم
تنهایی بدون تَکبر و غرور با خودمون فکر کردیم:چه کسانی علاوه بر اینکه
وظیفه قانونی و عاطفیشون رو نسبت به خانواده شون ادا کردند"
اما نه لقمه از دهانشان" نه وقت و زمانشان" بلکه جانشان رو دو دوستی
و بدون هیچ مزد و منتی تقدیم ماها کردند.و چه غریبانه از میانمان رفتند"
چه کسانیکه:اعضای بدنشان رو تقدیم ماها کردند و تا عمر داریم رفاه
امروزمون رو مدیونشون هستیم خم به ابرو نیاوردند" و خیلیهاشون ارام و
غریبانه و بی صدا رفتند....شما رو به خدا فقط نخونین یکمی فکر کنید ایا
لطفی که در حق ماها کردند از الطاف پدریمون بیشتر بوده یا نه؟ اونوقت من
و شما چه توجیهی واسه خودمون داریم؟ای بابا دوستها:برای اونهایی که
زنده اند چه تشکری کردید اونایی که تو این تحریم پول یه نسخه
داروشون خدا تومنه؟ واسه اونایی که الانه در میان ما نیستند چقدر وقت گذاشتید؟
بخدا باور کنید زن و فرزندان اونها دقیقا خواسته هاشون باندازه زن و فرزندان
ماها بوده"چند بار واسه قرائت فاتحه به مزارشون سر زدید؟اینهمه تشکر
از پزشکان میکنید در صورتیکه او هم برای رفاه خودش این شغل رو
انتخاب کرده مثلا اسم کارشون خدمت هست حالا خدا نکنه این روزها مریض
بشین گذرتون به بیمارستان افتاد اونجا بهتر متوجه میشید هدفشون
خدمت بوده وهست یا نه"بگذریم.. اما اینهایی که امتحانشون رو پس دادند
منتظر چه چیزی هستیم؟لطف اونها باندازه لطف پدرهامون نبوده؟آیا
جز اینه که با بازماندگان همون کسانیکه جونشون رو دو دستی تقدیم ماها
کرده کاری رو انجام دادیم که یزید با خانواده حسین(ع) کرد؟اگر جواب
مثبته شما بگید اسم اینکارمون چیه؟ باور کنید قصد و غرضم این هستش
یکمی بخودمون وقت اظافه بدیم"شک نکنید در اوج گرفتاریهای زندگیتون
کافیه برید فقط نیم ساعت سر مزارشون بشینید باهاشون حرف بزنید اگه
موقع برگشتن حالتون بهتر نشد مدیون شما باشم که وقتتون رو گرفتم"
دقیقا ناز و ادای بچه های اونها به اندازه ناز و ادای بچه های شماست"چطور
باباشون برامون جون داد اما ماها راضی نمیشیم برای بچه هاش یه
مشاور بشیم یه همراه بشیم"یه راهنما بشیم....بخدا بعضی از ماها
خیلی پر رو هستیم که براشون فخر هم میفروشیم..دیگه در این مورد هیچی
ندارم بگم..قضاوت با عاقلان باشه....
فدای همتون.
بابای
به درختان جنگل گفتند،شما با این عظمت چرا ازتکه آهنی به نام تبر میرنجید؟گفتند:
رنجش ما از تبر نیست از دسته ی آن است که از جنس خود ماست ***


بسم الله الرحمن الرحیم