مبارک!

 

سلام

و باز هم شادی.....

الهی که هر روز جشن و شادی برقرار باشه.

امروز هم به بهانه تولد آبجی روشنای عزیز جشن داریم.

آبجی عزیزم این روز زیبا رو صمیمانه بهت تبریک میگم و از خدا تو روز میلادت بهترین ها رو

برات آرزو میکنم.

زندگی صد و بیست ساله همراه با سلامتی و سعادت و خوشبختی داشته باشی.

اینم کیک تولد:

 

تولدت مبااااااارک......

 

تنها راز خوشبختی واسه ادمها ارزو کردن خوشبختی واسه

دیگران هستش.پس روزهای خوش رو واسه همه

دوستان خوبم ارزومندم..

یا زینب کبری(س)

 

سلام

میلاد حضرت زینب(س) و روز پرستار را به همگی تبریک و تهنیت عرض میکنم.

و یه تبریک ویژه و خاص به سرکار خانم پرستار آوای عزیز.

روزت مبارک آوای عزیز.عرض یه خسته نباشی جانانه خدمت شما.

برات بهترین ها رو از خدا میخوام.

اخلاص!

 

شیطان و عابد

در بنى اسرائیل عابدى بود به او گفتند: در فلان مكان درختى است كه قومى آن را مى پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابلیس به صورت پیر مردى در راه وى آمد و گفت : كجا مى روى ؟
عابد گفت : مى روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم ، تا مردم خداى را نه درخت را بپرستند.
ابلیس گفت : دست بدار تا سخنى باز گویم . گفت : بگو، گفت : خداى را رسولانى است اگر قطع این درخت لازم بود خداى آنان را مى فرستاد. عابد گفت : ناچار باید این كار انجام دهم .
ابلیس گفت : نگذارم و با وى گلاویز شد، عابد وى را بر زمین زد. ابلیس ‍ گفت : مرا رها كن تا سخن دیگرى برایت گویم ، و آن این است كه تو مردى مستمند هستى اگر ترا مالى باشد كه بكارگیرى و بر عابدان انفاق كنى بهتر از قطع آن درخت است .
دست از این درخت بردار تا هر روز دو دینار در زیر بالش تو گذارم .
عابد گفت : راست مى گویى ، یك دینار صدقه مى دهم و یك دینار بكار برم بهتر از این است كه قطع درخت كنم ؛ مرا به این كار امر نكرده اند و من پیامبر صلى الله علیه و آله نیستم كه غم بیهوده خورم ؛ و دست از شیطان برداشت .
دو روز در زیر بستر خود دو دینار دید و خرج مى نمود، ولى روز سوم چیزى ندید و ناراحت شد و تبر برگرفت كه قطع درخت كند.
شیطان در راهش آمد و گفت : به كجا مى روى ؟ گفت : مى روم قطع درخت كنم ، گفت : هرگز نتوانى و با عابد گلاویز شد و عابد را روى زمین انداخت و گفت : بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا كنم .
گفت : مرا رها كن تا بروم ؛ لكن بگو چرا آن دفعه من نیرومندتر بودم ؟
ابلیس گفت : تو براى خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتى لذا خدا مرا مسخر تو كرد و این بار براى خود و دینار خشمگین شدى ، و من بر تو مسلط شدم .