هميشه شخصيتم با برخوردم فرق داشت باز هم همينطوره"

اما شخصيتم بخود من بستگي داره" ولي برخورد من به برخورد تو.

باور كنيد اكثر زن و شوهر ها همديگه رو دوست دارن و به زندگيشون

ادامه ميدن عاشق هم نيستند. ضمنا :

اين دوست داشتن گهگاهي اجبارا بوجود مياد"منظور از اجبار يعني: بخاطر فرزندشون

بخاطر ابروشون بخاطر پدر و مادرشون و بخاطر ترحمشون به همديگه"بارها تو همين وبلاگ

در همين موارد نوشتم اما كمتر بهش توجه شده دليلش:گذرا خواندن مطالب يا كمبود

وقت بوده گاها كساني هم بودند كه الكي يعني بصورت كشكي جا نماز اب ميكشند

وقتي چشمشون به اين طور مطالب ميخوره رگ غيرت نداشته شون گل مياد"فورا ميخوان

دين و خدا و پيغمبر رو ابزار قرار بدن كه دهنتون بسته بشه"اما چون اين پست اسمش

بي پرده هستش بايد گفته بشه"باور كنيد من خودم شخصا بيش از اندازه همسرم

رو دوست دارم دليلشم اين هست كه" به دفعات زمان درماندگيها باهام همدردي كرده

باهام خنديده و باهام اشك ريخته ياداور شوم شايدم دليلش اين باشه كه نكنه منو از

دست بده و بي پشت و پناه بشه البته خب اينم يك نظريه هست ديگه"دوسش دارم چون

مادر فرزندمه دوسش دارم چون عروس خانواده مون هستش" دوسش دارم چون پدر

و مادرم دوسش داشتن و...و...و...اما خيلي سعي كردم عاشقش باشم نتونستم

يعني موفق نشدم"سوژه فقط من نيستم ها بهم نخنديد راه دور رفتن هم نميخواد و

نيازي به كنكاش كردن هم نيست" واسه اينكه بدونيد همسرتون دوستون داره يا عاشقتونه"

كافيه چند روز بيشتر دقت كنيد"همينكه بيرون از خونه هستيد بهتون زنگ ميزنه قبل از

اينكه بپرسه حالتون خوبه يا نه فورا ميگه :كجايي!!!!اين يعني ابراز عشقش دروغه اين يعني

حسوده اين يعني مشكوكه و اين يعني ميخواد احساس خلع نكنه تو رو فقط يه نكيه گاه

ميخواد نه كسيكه بهش تكيه كني"هنگاميكه خونه بستگان خودش  مهمون ميشيد لبخند

ميزنه و شاد و شنگوله اما همينكه خانه بستگان شما نيومده غُر ميزنه و اگرم بياد بايد خون

 دل بخوري اين يعني عشق وجود نداره"همش كشك و دروغه..بهمين سادگي!!!!!اما ايا

چه زن باشه چه مرد  ميتونه بدون عشق زندگي كنه يا نه بايد بگيم هرگز هرگز و هرگز.

يعني اگه انسان باشه و حس پنجگانه اش بدرستي كار كنه نميتونه بدون عشق زندگي

كنه"بهمان اندازه كه براي تفريح و گردش رفتنش تو همكاري نكني حالا بهر دليلي"تنها

يا با دوستانش ميره كه جبران بشه" وقتي همسرت ميخواد بره خونه باباش اما تو راضي

نيستي بري اون تنها راضي ميشه بره"شك نكنيد براي هر كمبودي حتي كمبود عشق

نيز اقدام ميكند اصلا در اين مورد شك نكنيد.. نگيد همسر ما!!! هرگز امكان نداره" اصلا

به شخصيتش نميخوره"يا همسرم به من خيانت نميكنه.. تو فكر كردي خيانت به چي ميگن؟

بهمان اندازه اي كه رفتن به خونه باباش  تنهاش ميذاري اون تنهايي ميره همين يعني

خيانت"وقتي تو جمع مهموني واسه تعريف و تمجيد خودت همسرت رو خار و ذليل و

كوچك ميكني اين يعني خيانت" فقط نميدونم چرا تو جامعه ما همخوابي كردن با يك مرد

يا يك زن خيانت بشمار مياد!!!!ياد اور شوم چون اول قصه اسم خودم رو اوردم عرض

كنم"ايا خود من به شخصه وقتي نتونستم عاشق همسرم بشم" براي جبران يا جوابگوي

قلبم شدن رفتم بدنبال عاشق شدن؟ ايا اون فضاي خالي قلب من جايگزين پيدا كرده؟

بايد باز بي پرده عرض كنم اره كاملا درسته"اگر پيش خدا گناه باشه پس بنده خدا كه سهله

چرا بايد دروغ بگم"فقط خواهش ميكنم نه در مورد من و نه در مورد ديگراني چون

من شما قضاوت نكنيد"قضاوتي چون: پس تو گناه كار هستي" يا جسارتا بيناموس

هستي"يا پس شخص دوم رو براي كمبود و جبران خواستي و امثال اين جملات رو بذاريد

بحساب همان عاشق و معشوق چون خودشون عاقلتر از اين حرفها هستند كه طرف

مقابلشون رو درك كنند"نيازي به تعبير من و شما نيست"خيلي خوب فرق بين

نياز و نيايش رو درك خواهند كرد....هميشه براي اثبات حقايق يك شخص بايد قرباني

شود تا گفتنيها گفته بشه" فرض كنيد اينجا من قرباني همان بعضيها شوم" لااقل بگذار

گفتنيها گفته بشه شايد حرف من مرهمي براي قلب شكسته انها شود" گرچه

شكي ندارم اكثر كسانيكه در اين مورد مخصوصا منتقدانه برخورد ميكنند خود يكي از

قربانيان هستند فقط جرات بيان كردن حقايق يا همان اعتراف رو ندارن اشكال نداره"

بذاريد داخل پرانتز حرفي رو بگم"( از قديم گفته بودند بقدري تشريفات در زندگي

كار بدي هستش كه:لوازمي كه مورد نيازت نباشد خريدي منتظر روزي باش كه بايد

لوازم مورد نيازت را بفروشي)حالا شده كار خودمون" امروز اكثر كساني كه با حرف

من سرسختانه مخالفت ميكنند بدون شك وقتي در جايگاه امروز من قرار بگيرند همسرشون

رو طلاق نيز خواهند داد..بازم قربون خودم بشم كه اين حرفها رو معترفانه بيان

ميكنم اما طلاق ندادم...چرا اين حرفها رو امروز گفتم؟ به دو دليل" يك اينكه ياد بگيريم گفتن

حقايق و اعتراف كردن رو" و دوم اينكه ميخوام ببينم چقدر با نظر حقير موافقيد؟

فقط دلم ميخواد صادقانه و عاقلانه جواب دهيد"نيازي نيست اعتراف كنيد.اما در اخر:

در نظر دهي عجله نكنيد اول كمي در زندگي خودتون تحقيق كنيد ببينيد ايا واقعا صادقانه

عاشق همسرتون هستيد يا فقط مثل من همسرتون رو دوست داريد تا جايي كه

هرگز حاضر نيستم نگران چيزي باشه و يا تو چشاش اشك ببينم.........

تا اينجاش رو خوندي؟ خيلي خوبه" پس بقيه اش رو هم گوش كن:كسانيكه امروزه

واسه زمين زدن حرف من يا واسه خودشيرينيشون براي ديگران" نميخوان حقايق

رو پذيرا باشن"فورا براي حرف من و اخلاق من و كردار من گارد ميگيرن"و شايدم

خودشون رو پاك و  بي گناه فرض كنند بزودي علاوه بر اينكه به حرف امروزم ميرسند به

اين  چند گانگي نيز دچار خواهند شد:اينها رو براي اون افراد مينويسم:

هميشه زندگي از يك جايي اغاز و بجايي تموم ميشه"كم كم ميرسيد بجايي كه:

از يجايي به بعد:

مرض چك كردن موبالتون خوب ميشه"

حتي يوقتهايي يادتون ميره گوشي داريد

از يجايي به بعد..........ديگه دوست نداري هيچكي رو به خلوت خودت راه بدي.

حتي اگه تنهايي كلافه ات كرده باشه.

از يجايي به بعد:وقتي كسي بهت ميگه دوست دارم لبخند ميزني و فورا ازش فاصله ميگيري.

از يجايي به بعد:..فقط يه حس داري " اونم حس بي تفاوتي" نه از دوست داشتن

خوشحال ميشي و نه از دوست نداشتن ناراحت.

از يجايي به بعد: توي هيجان انگيزترين لحظات" دلمرده خواهي

شد و از خوشيها لذت نخواهي برد.

از يجايي به بعد" چنان كليشه اي ميشي تو زندگي كه: همش ميگي اين چه

زندگيه؟ هي بخوابي بيدار شي كار كني بخوري تا بميري..

از يه جايي به بعد"رو به توهم خواهي اورد حتي صداي فرزندت بگوشت دلخراش بنظر خواهد

رسيد.تا بجايي ميرسي كه: گرچه دير شده ولي ميگي: يزدان تو راست ميگفتي ها....

پس تا دير نشده واسه عشق ارزش قائل بشيد" اگه اون عشق به زن و بچه هست

واقعي باشيد و لذت ببريد. فرضا اگر عشق خدايي رو هم انتخاب كردي" ريا و كبر  رو

از خودت دور كن تا لذت ببري"و در اخر" زمانيكه ميتوني اونيكه قلبت واسش ميميره

صداش كني و بهش عشق بورزي"  چرا دورنگي؟ چرا شك و ترديد؟ چرا تلف كردن زمان؟

همينكه تصميم بگيري اول با خودت صادق باشي اونوقت براحتي به هر چي حرف

صادقانه لبيك خواهي گفت..

ضمنا اگه عاشق شدي بهت تبريك ميگم و برات زندگي پر شور و شوق ارزومندم.