جالبه نه؟
سلام"
گاهي ناخوداگاه ميري توي يه وبلاگي ميبيني مطالبش زيباست نوشته هاش به دلت ميشينه وظيفه حكم ميكنه ازش تشكر كني قدردان باشي از اينكه به راحتي ميتونست توي اين جامعه يه ادم راحت طلبي باشه اما زحمت كشيده درس خونده معلومات عمومي رو ورق زده دنبال كرده كه بتونه باز به معلوماتش اظافه بشه" غافل از اينكه تو دلش نميدونه تويي كه براش ارزش قائل ميشي چه نيتي داري" نميگم ادم بديه ها نه" بلكه هنوز نياموخته منشاء همه باورها درون خود شخص نهفته" كسيكه باورش اين باشه طرف داره ازش تشكر ميكنه لابد سوء نيتي داره نشان دهنده اين هستش كه: تو قلب داغونش بيش از اين نميگذره"وقتي تعريف و تمجيد از كسي ميكني فورا دست و پاش رو گم ميكنه" يعني: تو دلش فكر كرده بحتم علامه دهر هستش حالا هزار نفر دارن ميان خواستگاريش پس بهتره ناز كنه واسش"همه اين باورها نشات گرفته از تربيت رشد و كمال درونيشه" مثال كافر همه را بكيش خود پندارد"...
ديروز ساعت2/5 بعد از ظهر خانمي بهم زنگ زد: اقا چرا جواب مسيجم رو نميدي فورا قطع كرد"دو بار بهمون شماره زنگ زدم جواب نداد بعد از نيمساعت باز زنگ زد بهش گفتم : جانم امر بفرماييد"به نظرتون چي گفت؟اقا ببخشيد: ميشه اسم فاميلتون رو بدونم؟صادقانه جواب دادم. مسيج بعدي " ميشه بدونم متاهلي يا مجرد؟ تا اينجا دقيقا اونچه بودم رو براش صادقانه جواب دادم"بار سوم مسيج داد كه: ببينم از اينكه بهت مسيج ميدم ناراحت ميشي؟ گفتم خيلي هم خوشحال ميشم اما بنظر تو سومين سوال رو پرسيدي من حق ندارم سوال بپرسم ازت؟و فكر نميكني الان حق تقدم با منه؟ قطع كرد..اين شد كه ديدم مسيج داد من شارژ ندارم تو برام زنگ بزن"نميدونم اكثر ادمها يا واقعا خودشون خرن يا ديگران رو خر ميدونن" تويي كه شارژ تلفن نداري چرا سر به سر ديگران ميذاري؟ديد براش نوشتم عادت به همچين ساده بازي نكردم متاسفم واسه اينكار" زنگ زد و ازش چند تا سوال پرسيدم" ببينم خانم شما مجردين؟ گفت نه. گفتم ببين خانم محترم من نه كمبود محبت دارم نه كمبود عشق دارم نه حوصله لاس زدن رو دارم و نه حال و حوصله ناز كشيدن"راستي خانم: فكر كردي اگه جز واسه من براي ديگري زنگ ميزدي الان برات چه طرح و برنامه اي ميچيد؟ خب حالا امرت چيه: درس خوندي؟ و چند تا سوال ديگه.. ديدم ميگه اره. من ليسانسم مدرك روان شناسي باليني دارم"دروغ و راستش با خودشه"شش ماهه ازدواج كردم اما شوهرم تن پروره سر كار نميره هر جا مشغول ميشه دوروز ميره فورا فرداش ميخوابه تو خونه ميگه اينكار سخته و ديگه نميره"منم احتياج به دلداري و محبت دارم و بخدا مريض نيستم اينكار ارومم ميكنه" گفتم ايا دلت ميخواد سر كار بري؟ گفت اره.. پرسيدم با اين طرز فكرت فكر نميكني قبلش خودت بايد بري پيش يه روانشناس ببينتت؟ گفت اتفاقا دوستامم همينو بهم ميگن.در اخر بهش گفتم منكه الان دارم باهات حرف ميزنم از شش صبح سر كارم تا ساعت 2/5 يكساعت واسه ناهار و استراحتمه بعدش ميرم كار عصرم رو شروع ميكنم واسه اينكه زندگيم رو دوست دارم واسه اينكه دلم نميخواد دست جلوي كسي دراز كنم. ضمنا اگه فكر كردي من از شنيدن صداي نازت دست و پام رو گم ميكنم و ميبازم خيلي اشتباه گرفتي عزيز دلم"براي معرفي خودم هم شغلم و هم هنرم و هم شناختي كه ازم دارن برام كافيه"برو فورا شوهرت رو طلاق بده چون اگه دوستت ميداشت بحتم ميرفت گدايي ميكرد تا خواسته قلبيت رو اجابت كنه" و اگه اين راه رو در پيش گرفتي طولي نميكشه بايد يه طناب بندازي گردنت و خودت رو حلق اويز كني.. و ديگه قطع كردم البته مودبانه"فعلا كه ادامه نداد يا حرفم اثر كرده يا خوابش برد و يا ادامه داره...ياد اور ميشم اينطوري كه خودش گفته: اسمش مهسا.. اهل گرگان بوده" فقط من موندم چرا بعضي از دختر خانمها هنوز فطرت اجتماعي شون بطور كامل تكميل نشده"هنوز ياد نگرفتند ادمها رو بجا بشناسن و باهاشون طبق ادبشون برخورد كنند"وقتي باهاشون حرف ميزني ميگي جانم فكر ميكنن عاشقش شدي" ميگي عزيزم ميگه لابد داره گولم ميزنه" براشون ارزش قائل ميشي و بحرفشون گوش ميدي ميگن لابد ديگه خر شده...و...و.. ديگران رو نميدونم ولي من اخلاقم اينطوريه كه: مخصوصا وقتي برخوردي با جنس مخالفم دارم در درجه اول بخاطر خانم بودنشون ارج خاصي براشون قائل ميشم و به ادبش نگاه ميكنم بعد ميسنجم كه ايا قدرت هضم حرفهام رو داره يا خير. سوم اينكه ازش ميپرسم تا ببينم فهم و درك و كمالش به چه اندازه هست و ايا هنري هم داره يا خير چرا كه الكي كسي نميتونه هنرمند بشه اينو با جرات دارم ميگم" هنرمند شدن خواب نما شدن نميخواد بايد زحمت بكشي .. جالب اينجاست طي مدت عمرم خيلي كم ادمي رو ديدم وقتي باهاشون حرف ميزني فورا طاقچه بالا نذارن"تا ميگي سلام عرض كردم خانوم با كلمات ركيك خفه شو .. زهر مار.. بي شعور.. و از اين جمله ها روبرو ميشي غافل از اينكه برخورد هر كسي نشان دهنده شخصيت دروني و خانوادگيشونه..نميدونم چرا امروز درد و دلم باز شده در اين مورد ووالللللللللللللا تو همين وبلاگ كساني اومدن و رفتند وقتي تو كامنتهاشون براشون مينوشتم جانم بهشون برميخورد. فورا دستم ميومد كه اي داد بيچاره تو يه جامعه اي بزرگ شده با اينطور كلمات غريبه هستش وخيلي لطمه ديده" بدتر اينكه تو رو داداش خطاب ميكنه خب تو مجبور ميشي يه احساس برادرانه بهش داشته باشي ميري تو وبلاگش ميبيني از نظر كلامي چند تا اشتباه داره وقتي برادرانه بهش گوشزد ميكني.. چون از بس راحت طلبانه و ازادانه زندگي كردند برخوردت رو جفت پا رفتن روسينه شون معنا ميكنن..باشه عزيزم ازاد باشين راحت باشيد فقط بذار بهتون بگم اين ره كه تو ميروي به تركستان است.بعد از مدتي ميري تو وبلاگش ميبيني اي داد دمخور شده با كسانيكه به پشيزي نمي ارزن اگه زرنگ باشي ميفهمي كه: اب بايد بگرده چاله رو پيدا كنه"
كامنت دادن قربون صدقه دروغين نيست"كامنت :تبادل نظر و گفتگوي اجتماعيست و چون همه چيز رو همگان ميدونن بايد همفكري داشته باشيم تا عيوب كاريمون از بين بره و هر انچه مينويسيم لذت بخش باشه.
در اخر يادتون باشه من هرگز تشنه قربونت برم و فدات بشم و نازم رو بخريد نبودم و نيستم كمكي از دستم بر مياد امر بفرماييد اما هرگز ار كسي كمك نميخوام چون طاقت زير دين رفتن ندارم. شاد باشيد و سلامت .. اينم حرف امروزم..باباي