با سلام خدمت دوستان گلم

 همانطوري كه قبلا  عرض كردم اين پست مربوط ميشه به چند عامل دير ازدواج كردن :يكي از عوامل جدي كه امروزه اكثرا باهاشون در گير هستند اينه كه" هنوز فرق بين يك همسر با سواد و داراي مدارك عاليه و همسري نه بيسواد بلكه داراي مداركي پايينتر از سطح دانش و معلومات در بين مردم تميز داده نميشود"مثال دختري در سن 16 يا 17سالگي خواستگارهاي فراواني دارد" هدف از جواب رد دادن اين نيست كه با مزاجش سازگاري نداره بلكه مدارك عاليه اي دريافت كرده و بعدا به مسئله ازدواج بپردازند كه بحتم زوجتين در اين موارد هر دو كارمند يا حقوق بگير شوند تا خرج و مخارج زندگي روي دوش هر دو قرار گيرد كه اين نيت خود "علاوه بر حس تعاون و همكاري بين دو نفر عبادتي نيز بشمار مي آيد" لذا همان دختر وقتي داراي مدارك عاليه ميشود كه سن او بالاي 20-22 و يا 24 و يا 30ميرسد" شايد بعضيها چنان نپخته حرف بزنند كه" ايا مگر جز اينست كه دختري باسواد شود در نهايت بايد كهنه بچه اش  را بشويد؟ نه عزيز دلم" فرق بين يك دختر با سواد و بيسواد حداقل در اينست كه"بچه اي رو تربيت كنه كه مثل تو امروزه اين ديدگاه رو نداشته باشه ضمنا از ياد نبريم كه در جامعه ما دختري كه بيسواد باشد انتخاب ميشود براي همسر بودن" اما دختري كه داراي سواد و مدرك باشد حق انتخاب دارد"حقير در اين موارد بخودم جرات جسارت نميدهم چرا كه درايت و منطق اينگونه افراد تحصيل كرده بحدي هست كه نيازي به كارشناسي ندارد ضمنا اينگونه افراد انگشت شمارهم نيستند"كه فعلا اينگونه افراد مخصوصا دختر خانم ها قرباني محسوب ميشوند......به همين دليل به حساب جبر زمان بگذاريد من شخصا در مورد اينگونه افراد  تسليمم و حق نظر هم ندارم!!!! علاوه بر اينگونه افراد" كساني نيز هستند كه" بد پسند" بد دل" بد گمان كه ريشه اين بد دلي ها و بد گماني ها اولا از خود خانواده نشأت ميگيرد وبعد به دخترانشان سرايت ميكند" اگر كمي به اطراف خود بنگريد خواهيد ديد اوليائي كه خود در خانه ضعف مديريت دارند " مجبورند افسار يا لگام زندگي را دست دخترانشان بسپارند يعني كار بجايي ميرسد كه دختران يا كلانتر خانه و حتي حاكم ان خانه ميشوند وبراي پدر و مادرشان نيز نايين و تكليف ميكنند كه چكارهايي بكنن يا چه كارهايي نكنند ايا بايد به فلان مجلس عروسي بروند يا خير و به مرور اينگونه دختران سعي بر اين دارند چنان حكمفرايي كنند كه براي ورود ميهمان به ان خانه بايد بجاي مادر و پدر از دختر كسب اجازه كنند"خب تا اينجا تقصير با پدر و مادر بوده حال بهر دليل" ضعف مديريت" ناتواني جسمي "و.....و.... از اين ببعد خود همان دختر است كه سرنوشت خود را رقم ميزند"همه دوستان ميدانند كه: ازدواج يعني قبول مسولييت نه فرار از آن" ايا به نظر شما دختري كه قبل از ازدواج فرماندار خانه پدري خود بوده" تن به ازدواجي ميدهد كه يكروز بعد از عروسي خود فرمانبر همسرش باشد؟بدون شك خير" شايد دو در صد تن به ازدواج دهند كه انهم چنان دور انديشي در افكارشان رسوخ كند" كه لذت مادر شدن فرداي خود را به سالار خانه پدري بودنشان در امروز ترجيح دهند"***************

و يكي ديگر از دلايل عقب ماندن در صف ازدواج اينست: هميشه دختران قبل از ازدواج به فكر اينده خويش و پسران بعد از ازدواج به فكر اينده خويشند"در افكار شخصيشان معياري براي ازدواج تايين ميكنند و هر روزه با خود مرور ميكنند كه اگر اقا پسري براي خواستگاري پا پيش گذاشت" چندين خواسته خود را يكجا از انها طلب ميكنند" مثال:ببخشيد اقا داماد ملاكتون براي ازدواج چيه؟ از طرفي هم بايد ببينند ويژگيهاي از قبل تايين شده اي كه در فكرشون دائما مرور ميكرده دارا هستند يا خير"ايا خوش تيپ هستش يا خير"ايا شغلي كه اقا پسر داره با دختر خانم جور در مياد يا نه"حقوق مكفي براي زندگي داره يا نه"خصوصيات اخلاقيش باهاش همگام همستش يا خير" بطور كلي ويژگيهايي كه خود اقا پسر داره رو ناديده گرفته فقط بهمان چيزهايي كه در روياهاشون حكاكي شده مي انديشند" كه اينكار خود حكم باز دارنده  رو داره"******يا بهانه جويي بي مورد.

و دليلي ديگه كه چرا يك سري دختر خانمها هنوز ته صف باقي ميمونن چيه:تصور كنيد " اگر از هر مادري بپرسيد دخترتان چه خصلتي داره خواهد گفت: زيباترين بهترين محجوبترين خوشروترين و نجيبترين خصلتها را داراست" اگر واقعا اينگونه باشد" پس اينهمه زنهاي بد از كجاها سر در ميارن؟ فكر ميكنيد بعد از ازدواج شوهرانشان باعث ميشوند يا بچه هايشان؟ پس دختر خانم نازنين: يكمي اروم باش" بر غرورت غلبه كن" خب حالا بشنو: هميشه يادتون باشه" اقا پسر گلي كه ميخواد بياد خواستگاريتون يك شب قبل از خواستگاري شما رو انتخاب نكرده" بلكه سالها و ماهها و ساعتها شما رو زير زره بين ميبرده و همه خو و خصلتهاتون  روبراوُرد كرده "باور كنيد اصلا نيازي نيست شب خواستگاري خودتون رو با رنگ و لعاب نقاشي كنيد" همين اخلاق روزمره شما" تك روي هاي شما" خود بزرگ بيني هاي شما" پيشداوريهاي بيجاي شما"گاها  در مجالسي تمسخر كردن ديگران توسط شما" همه و همه دست بدست هم ميدن تا شخصييت اجتماعي اينده تون شكل بگيره و شما دختر خانمها رو در چشم اقا دامادهاي اينده فرشته جلوه بده و يا..برعكس......

شايد امروز شما در خانه پدرتان فقط يك دختر خانم باشيد"و سعي كنيد خودتون رو يه دختر زيبا رو و زرنگ جلوه بدين "اما خود اقا پسرها نيز براي خود معياري دارند كه چند تاش رو نام ميبرم"دلشون ميخواد برن خواستگاري يك دختري زيبا رو كه: يه همسر مهربون براي خودش باشه" يه مادر خوب براي بچه اش باشه"يه عروس خوب واسه خانواده اش باشه" يه ميزبان خوش اخلاق براي ميهمانهاش باشه و همينطور يه ميهمان خوب هم براي ديگر ميزبانها" وقتي اسم درك متقابل مياد فقط از دريچه سواد نبينيد"خودتون رو اماده كنيد براي ساختن يك كلبه اي پر از مهر و صفا"محيا بشيد براي روزهايي كه شايد پول نون نداشته باشيد" اماده بشيد براي روزهايي كه به قدري توانمند شديد مست نشين"پذيراي خلق و خوي خانواده داماد بشيد و خود سري رو كنار بذاريد"بدون مزد و منت نهايت احترامات  رو به بزرگترها قائل بشيد تا براي خودتون اعتبار جمع كنيد"روزهاي كار و زندگي رو با  ماه عسلتون قاطي نكنيد" و بزرگترين راه اميدواري براي رسيدن به صف اول اين هستش كه: سعي كنيد در زندگيتون در انتخابتون در اينده نگريتون وبراي همسر گزينيتون..و... هرگز خودتون رو با احدي قياس نكنيد يعني باشيد هموني كه هستيد" ادا  در نياريد تا خوشبخت بشيد"

زندگي همانند روشن كردن كبريتيست كه اغاز ميشود همينكه شعله كبريت خاموش شد زندگي نيز...............چقدر ميارزه به نظر شما؟

يادتون باشه:زندگي و عمر هم به طول و عرض نياز داره" طول يعني درازي عمر"و عرض يعني خوشبختي و درك و فهم و فطرت....خدا بهممون طول و عرض عمر و زندگي عنايت كنه....آميييييييييييييين