ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ

 عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ


آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را
 
استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد
 
آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است

همه اين ماموريتها در جايگاهي صورت ميگيرد بنام جنين و اين لطف را خدا به مادران عطا كرده.

با دل و جون بخونينش

کودکی که آماده تولد بود با يه دنيا دلتگي نزد خدا رفت وپرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین
 
 می فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد:از میان تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام.
 
او از تو نگه داری خواهد کرد.

اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهدبرود یا نه..دوباره پرسید:من نمی توانم راه بروم،
 
جز خندیدن و گريه كردن کاری نمی دانم واینها برای شادی من کافی هستند؟

خداوند فرمود:فرشته ای برایت در نظر دارم که تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی
 
بود و زیباترین ترانه ها را برایت خواهد خواند.

کودک ادامه داد:من چطور می توانم بفهمم كه مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی فهمم؟

خداوند او را نوازش کرد و فرمود : فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژهایی را که ممکن است بشنوی
 
در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه  صحبت کنی .کودک با
 
نگرانی ادامه داد :امامن همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
 
خداوند گفت:گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود اما فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت
 
 خواهد کرد وبه تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت .

کودک فهمید که باید سفر خود را آغاز کند به آرامی سوال آخر را پرسید:خدایا اگر من همین حالا
 
باید بروم نام فرشته ام  چيست من چه نامي او را صدا بزنم؟.

خداوند فرمود:

او را مادر صدا کن

قربون اسمت بشم مادركه هر وقتي ميشنويم منقلب ميشويم
 
براستي نامي زيباتر از مادر سراغ داريد؟