لحظه ای تامل...
پولداری در کابل، در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله رستورانی ساخت که در آن
موسیقی بود و رقص، و به مشتریان مشروب هم سرویس می شد.
ملای مسجد هر روز موعظه می کرد و در پایان موعظه اش دعا می کرد تا خداوند
صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی را بر این
رستوران که اخلاق مردم را فاسد می سازد، وارد کند.
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و یگانه
جایی که خسارت دید، همین رستوران بود که دیگر به خاکستر تبدیل گردید.
ملای مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب
شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد:
اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیر دوام نکرد.
صاحب رستوران به محکمه شکایت کرد و از ملای مسجد تاوان خسارت خواست.
اما ملا و مومنان البته چنین ادعایی را نپذیرفتند.
قاضی هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را
شنید، گلو صاف کرد و گفت:
نمی دانم چه حکمی بکنم !!
من هر دو طرف را شنیدم، از یک سو ملا و مومنانی قرار دارند که
به تاثیر دعا و ثنا باور ندارند.
از سوی دیگر مرد می فروشی که به تاثیر دعا باور دارد …
***********************************
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی ماست...