.


 زمانیکه دل در مسیر طبیعی خود میطپد یعنی شخص زنده هست..


زمانیکه دل در تکاپوی دغدغه اینده خودکه:کارم چه خواهدشد"و در خود چیزی را میجوید یعنی

بکسی بد کرده " و حال از اینده خود میترسد..

زمانیکه دل حالت جوش و خروش بخود میگیرد"یعنی داره عاشق میشه...

زمانیکه دل آرامش پیدا میکنه:یعنی معشوق خود را یافته..

زمانیکه شخص داره از الطاف و کرامات و آرامش خیال صحبت میکنه:یعنی داره راه درست

عاشقی رو طی میکنه...

زمانیکه دستپاچه میشه و برعشه میفته:یعنی اینکه بمعشوقش بد کرده..

زمانیکه عقل و هوش توام با عشق در می آمیزد.حسی در شخص پیدا میشه که از عاشق شدن

پشیمونه....

هر زمانیکه بمعشوقش مشکوک میشه یعنی خودش دنبال یه معشوق دیگه داره میگرده...

هر زمان میبینه معشوقش خیلی دوسش داره"بخودش غره میشه و احساس خود بزرگ بینی

میکنه..

حالا یه زمانی میخواد بیاد بمعشوقش بگه"تازه دارم درکت میکنم"که میبینه معشوقش ترکش

کرده و رفته..


 و هر زمان میبینه معشوقش ترکش کرده و رفته میره جار میزنه که:بابا معشوقه ام بمن خیانت

کرده در عرض مدت کوتاهی تمام  محبتهایی که معشوق بهش کرده بود از یادش میره..

تازه در اینزمان که "حالا تنها مونده باز هم بدنبال عیب در وجود خودش نمیگرده"بلکه دو تا حرکت

بفکرش میاد"یا میاد بمردم میخواد ثابت کنه که:دنیا خیلی بی ارزشه" و بیوفاست" و یا شروع

میکنه:به دوبهم زنی میان افرادی که در عشقشون موفق شدند...

یکی از نشانه های وجود جهالت در انسانها اینست که : خودشون رو علامه دهر میدونن....

همه این چیزها رو گفتم تا به اینجا برسیم که این همه مشکل از کجا پیدا میشه؟؟؟/؟؟

اما نمیدونیم چی کمبودی دارند"که نمیخوان از خودخواهی و یدندگی و خودبزرگ بینی دست

بکشن بیان صادقانه بگن:بابا من ظرفیتم همینقدره یا تا همینجا بیشتر نمیتونم بفهمم ازتون میخوام

 منو یاری بدین و بمن راه درست را بیاموزید..

کافیه یکبار"فقط یکبار غرور خودشون رو خورد کنند و بزبون بیارند"بعدش متوجه خواهند شد"که

بابا زندگی چقدر رنگ و بوی زیبایی هم داره"اونوقته که میتونن برای همیشه بسوی تکامل و

تکمیل شدن گام بردارند..تو رو خدا بیایم بهمدیگه بگیم که:همه چیز رو همگان میدونن نه

یکنفر"بخدا همه این چیزهایی رو که گفتم با مشورت کردن حل میشه"امروزه ما خیلی از خانواده

ها رو سراغ داریم که بخاطر هیچ و پوچ زندگیشون داره بتباهی کشیده میشه"با اینکه

اطرافیانشون میتونن کمکشون کنند  دست رو دست گذاشتند و ساکت نشستند و دارن

نابودیشون رو تماشا میکنند..بخاطر اینکه شروع کنیم ساختن رو" باید از خودمون یا از خانواده مون

 شروع کنیم..بخدا نسل جوانی که در اول زندگی با شکست مواجه میشن گناه بگردنشون نیست

بلکه مقصر پدر و مادرشونه" یادم میاد یکی از بزرگان همیشه میگفت: اگه میبینین یه بچه ای

 داره  خطا میره برید پدر و مادرش رو ادب کنید..چرا که اونها بودند از اشتباهات کوچیکشون

صرفنظر کرده بودند..امروزه اکثر پدر و مادر بجای اینکه بچه هاشون که جوانهای فردامون هستند

رو براه صحیح هدایت کنند" اونها رو ابزار قرار دادند تا به ارزوهای دست نیافتنی خودشون دست

بیابند..انگار دارن از بچه هاشون بطور ناخواسته انتغام میگیرند..مثلا چون خودشون خواستند دکتر

یا مهندس بشوند نتونستند به بچه هاشون میگن:تو باید این رشته رو قبول بشی..تو باید با فلانی

که من میگم ازدواج کنی"تو باید با زنت اینگونه که من میگم برخورد کنی" یا تو باید به شوهرت رو

ندی همانطوریکه من به بابات رو ندادم" تو رو خدا میبینین؟ حالا یه همچین خانواده ای که با این

طرز فکر فرزندش رو بزرگ میکنه"این بچه میتونه عشق رو از دوست داشتن تمیز بده؟ ایا لایق

این میتونه باشه که دختر مردم که جگر گوشه خانواده بوده رو بدستش بسپاریم؟که در نیمه راه

تنهاش نذاره؟بیایم یخورده از این افکار پوچ دوری کنیم"بخاطر زن مادر رو ازار ندیم"بخاطر مادر 

دختر مردم رو ازرده خاطر نسازیم"بلکه به مادرمون بگیم مادر عزیزم تو هیچگاه نمیتونی جایگاه زن

 مون رو پر کنی چرا که زن ما هم نمیتونه جایگاه مادر رو داشته باشه"هر کسی اگر در مقام

خودش محترم شمرده بشه زندگی خیلی شیرینتر خواهد شد میخواین امتحانش ضرری نداره"..

حال من حقیر در همینجا بتمام دوستان اعلام میدارم : من هیچی نمیدونم یا لااقل باندازه ادراک و

فهم خودم میدونم"خیلی هم دوست دارم بیشتر بدونم البته بشرط انتقاد موئدبانه و

منطقی..امیدوارم همه جوانها در زندگیشون موفق باشند تا شاهد یک جامعه با صفا و متهد و

آرامی  باشیم و بخود ببالیم که ایرانی هستیم با منش ایرانی نه غربی"و از این طریق

بتوانیم با ارائه و اشائه یک فرهنگ با اصالت و صحیح بدنیا ثابت کنیم که ایرانی کیست و الگوئی

برای جهانیان باشیم نه اینکه تحت تاثیر فرهنگ کشورهای دیگر قرار گیریم...فدای همه ایرانیان در

هر کجای دنیا................بابای