با سلام:

اگه به پست قبلی توجه کرده باشید من در مورد سکوت با شما در میون گذاشته بودم

که چه هنری در سکوت وجود دارد..

اما حالا میخوام در مورد یه موضوع دیگه براتون بگم .

 همه ما میدونیم که اکثر مردم بدنبال  کلمه نور"روشنی" چراغانی" اذین بندی"و .......هستند .

 که همه این جمله ها میتوانند روبروی کلمه تاریکی قرار بگیرند.

یا به نوعی  کلمه تاریکی را در مثال "جهل میبینند و میخوانند..و حالا میخوایم باهم  ببینیم که

آیا تاریکی واقعا این همه معنای منفی رو بدنبال داره؟ 

 یا آنهایی که در تاریکی زندگی میکنند واقعا نابینا هستند؟

در صورتیکه همه ماها" خیلی از کسانی رو میبینیم که روشندِل هستند اما خیلی از من

 و شما بِهتر میبینند..هم حال و هم اینده را .

و اگر کمی دقت کنیم میبینیم آنطوریکه روشندلان به آینده امیدوار هستند اکثر ماها نیستیم"

چی میتونه باشه جوابش؟؟

یا اکثر کسانیکه میخوان دست بدعا بردارند سعی میکنند  شب و یا در تاریکی باشه"

تمام ستاره های زیبا و چشم نوازی که میدرخشند آیا هنر شب نیست؟

آیاعطر دل انگیز گلهایی چون شب بو جزاینه که:

 در تاریکِی شب عاشقان رابسوی خویش میخوانند؟

 آیا این تاریکی و سکوت شب نیست که جسم خسته من و شما رو که از تب و تاب افتاده ایم 

 نیرو" و جانی دوباره میبخشه؟

و خیلی موضوعاتی دیگر که کلمه شب"سکوت"و تاریکی"در آنها مظلوم شناخته شده.

من  میخوام جواب  این موضوع  جدیدم رو به شما دوستان واگذار کنم و دوست دارم 

هر کدام از دوستان باندازه وسع و توانشان در بخش  نظرات اعلام بفرمایند..منتظر

دیدگاههای زیبایتان میمانم.

شب خیز که عاشقان بشب راز کنند =  گرد در دوست پرواز کنند

هر جا که بشب دری بود بر بندند = الا در دوست را که شب باز کنند