انــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدرز...
قبل از هر چيزي:
ميلاد اسوه آزادگي و ايثار سومين اختر آسمان ولايت
آقا امام حسين(ع) و همچنین میلاد با سعادت امام سجاد(ع) و
حضرت ابوالفضل (ع)
بر همه آزادگان جهان مباركـــــــــــــــــباد
=======================
از زنده یاد دکتر قیصر امین پور
==================
كودكيهايم اتاقي ساده بود
قصه ای دور ِ اجاقي ساده بود
شب که ميشد نقش ها جان مي گرفت
روی سقف ما که طاقي ساده بود
مي شدم پروانه ، خوابم ميپريد
خوابهايم اتفاقي ساده بود
زندگي دستي پر از پوچي نبود
بازی ما ، جفت و طاقي ساده بود
قهر ميكردم به شوق اشتي
عشقهايم اشتياقي ساده بود
ساده بودن عادتي مشکل نبود
سختي ِ نان بود و باقي ساده بود
**********************************************
از قديمها ميگفتند كه: يك روزي شخصي براي رفتن به دياري ديگر مجبور شد از رودخانه اي بگذرد
"هنگاميكه به رودخانه رسيد كوله بارش را بر زمين گذاشت خواست كمي استراحت كند كه
" صدايي او را متوجه خود ساخت: كمك كمك!!!!!!!!!!!!!!!!
وقتي به داخل رود خانه نگاه كرد ديد كسي در حال غرق شدن است فورا لباسهايش را از تن بيرون
اورد و به روخانه زد با كلي زحمت او را نجات داد و با تنفس مصنوعي كمي حالش بهتر شد
زماني نگذشته بود كه ديد باز هم كسي كمك مي طلبد
دوبارده در اب پريد و نفر دوم را هم نجات داد. بهمين منوال" نفر سوم و چهارم و پنجم و.......
با خودش گفت خدايا خود من هم خسته شدم با اينكه ديگر تواني ندارم باز هم در ميان رودخانه از من كمك
طلب ميكنند.ولي گرچه خسته شدم نميشود انها را به حال خود رها كرد"كه غرق شوند.
هنگاميكه مشغول نجات دادن يكي از باقيمانده ها بود متوجه مردي بالغ شد كه از ان نزديكي رد
ميشد اما با صداي بلند به او ميخندید كه ديوانه در ميان اب سرد رودخانه چه ميكني و دنبال چه هستي؟
مرد با عصبانييت گفت اي مرد سالخورده بجاي اينكه بهمنوع خود كمك كني و از غرق شدنشان جلوگيري
كني بحال من ميخندي؟ مرد سالخورده سكوت كرد
و همانجا ايستاد تا وقتي كه غريق را از اب بيرون كشيد نزديك ان مرد رفت و به او گفت:
آيا بهتر نبود قبل از اينكه به درون اب
نگاه كني كمي هم به اطراف رودخانه توجه ميكردي؟
وقتي ان مرد به بالاي رودخانه نظر افكند ديد كه يك شخص ديوانه اي
رهگذران را بدرون اب مياندازد.
بنظر شما هيچگاه به اطراف خود نگاه كرديد؟ ايا متوجه گذشته نه چندان دور كسانيكه هر روزه به
كمكشان ميشتابيد فكر كرديد؟ وايا بهتر نبود كه: این همه انرژی صرف نمی کرد و به جای رفع معلول ،
به مبارزه با علت می پرداخت ؟
دقيقا همانند فقيريست كه بجاي اينكه به او ماهيگيري ياد بدهيم هر روزه يك ماهي به ان شخص ميدهيم.
اين همه داستان سرايان" اين همه دانشمندان" اين همه اساتيد" و اين همه شعرا و اينده نگران
مخصوصا امروزه كه در دنياي مجازي اطرافمان يا همان اينترنت و ساده تر بگوييم دهكده
جهاني كه بدون شك حرفي نگفته باقي نمانده" چرا باز هم هر روزه بدون اينكه از گذشته تلخمان
تجربه كنيم و ياد بگيريم كه از سوراخي دو بار گزيده نشويم مجددا دچار گير كردن در باتلاق ميشويم؟
وقتي نگاه بيكي از وبلاگها ميكردم ديدم چه حرف زيبايي نوشته كه:
ايا اين همه عادلانه مينويسيم يك در صد انها را خود به ان عمل ميكنيم؟؟ اگر نه پس چرا وقتمان را به
هدر ميدهيم؟ يا شايد به زور ميخواهيم به ديگران بگوييم ما هم چيزي بلديم" قران كتابيست جامع و
كامل" اما باز هم ميبينيم كساني در مورد قران بحث ميكنند و قصد تفسيرش را دارند" مثال اينكه:
من آنم كه رستم بود پهلوان"
چند نفر سراغ داريم بجاي اينكه اين همه از دانشهاي به اثبات رسيده بحث كنند
از عملكردهاي شخصيشان بگويند؟ فقط حرف ميزنيم و حرف ميزنيم و حرف....چرا؟
ايا كسي ايراد كار را ميداند؟ اگر جوابي منطقي پيدا كرديد خواهش ميكنم پس مرا هم ياري كنيد.
از هر مادري ميپرسيم دخترت چگونه هست ميگويد نمونه اش در دنيا يافت نميشود.
حال اگر اينچنين هست پس اينهمه زنهاي بد از كجا پيدا ميشود؟ از خارج وارد ميكنند؟
اقا پسر جواني كه هنوز ازدواج نكرده ده ها گزينه براي تربييت بچه اينده اش ارائه ميدهد.
ولي بعد از ازدواجش ميبينيم با داشتن ده ها بچه هنوز يك گزينه تربيتي را اجرا نكرده چرا؟
اگر تربيت بچه مان را بيشتر از خود بچه دوست ميداشتيم" و اگر بجاي اينهمه از علوم به اثبات رسيده
فقط به چند تايش جامع عمل ميپوشانديم"اينهمه اشكالات روز مره ما را احاطه ميكرد؟
يادش گرامي باد سعدي ان بزرگ مرد تاريخ شعر:
دو صد گفته و نيم كردار نيست
بعد از اينهمه سال شعري زيباتر از اين پيدا ميشود؟
راستي شنيدي ميگن: گنه كرد در بلخ اهنگري = به شوشتر زدند گردن مسگري؟
بازم ميبيني يكي مياد اين مطالب رو ميخونه چون دلش از جايي ديگه پر بوده برام مينويسه بابا تو هم دلت
خوشه چي داري ميگي اخه" بهمين دليل هستش كه بيشتر پستهايي كه ميذارم اسمش رو ميذارم:
ره چنان رو كه رهروان رفتند.منظورم رهروان
هستش نه خود من" اگر يك راهي ميان بر پيدا كرديد منو هم خبر كنيد.
نه از مهر و نه از كين مينويسم
نه از كفر و نه از دين مينويسم
دلم خون است و مي دان اي برادر
دلم خون است ، از اين مينويسم
با ارزوي شادكامي براي همه دوستان خوبم